نتایج جستجوی عبارت «اسماعیل چهارراهی ده‌زیر آباده طشک مدرسه شهید آیت‌الله صدرِ بدر ۱۳۶۳/۱۰/۱۹ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید عبدالرضا خاموشی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد عبدالرضا خاموشي »
در مردادماه سال ۱۳۴۴ در خانواده‌ای مذهبی و دامدار در روستای مشکان به دنیا آمد و در سایه پدری دلسوز و مادری مهربان،‌ کودکی را سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید آیت با موفقیت گذراند و دوره راهنمایی را در مدرسه ابوریحان بیرونی مشکان پشت سرگذشت. در دوران تحصیل، دانش‌آموزی نمونه بود. اوقات فراغت را با کمک کردن به پدر در امر کشاورزی و دامداری سپری می‌کرد. برای ایجاد اُنس بیشتر با قرآن، به همراه دیگر...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید اسماعیل اسماعیلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اسماعيل اسماعيلي »
اسماعیل، چون اسماعیل ابراهیم (ع) فدا شدن درراه معشوق را عالی‌ترین مقام انسانیت می‌دانست و شهادت را بهترین مسیر تکامل برای انسان. او که سال ۱۳۴۸ در روستای مشکان، میان خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کنار پدر و مادر به‌خوبی سپری کرد؛ اما به علت مشکلاتی که داشت، نتوانست به مدرسه برود و علم و دانش بیاموزد. اخلاق نیکو و ایمان راستین وی او را از دیگران متمایز می‌ساخت، به‌طوری‌که در تمام...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حمیدرضا نبیئی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميدرضا نبيئي »
آنگاه که قاسم بن الحسن(ع) مؤدب و دو زانو در مقابل عمو نشست و از او خواست که وی را هم در جمع شهیدان کربلا شرکت دهد، و در پاسخ عمو از تفسیر واژه شهادت در نزد او، با همان زبان شیرین نوجوانی، آن را شیرین‌تر از عسل معرفی کرد. با آن حرکت، قاسم به نوجوانان عصرهای آینده پیام داد که می‌شود در سن نوجوانی هم عروس شهادت را در آغوش کشید و شانه به شانه علی‌اکبر و...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید قاسم صالح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب می‌دهم، جانماز را پهن می‌کنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست می‌گذارم ولی نمی‌توانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که می‌گویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راه‌یافته شهید، قاسم صالح...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید اسماعیل نظرزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد اسماعيل نظرزاده »
بسم الله الرحمن الرحیم و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگار خویش روزی می‌خورید. شهادت فیضی عظیم است که از اولیاء به ما رسیده است. " امام خمینی " مگر کودکی سراغ دارید که از پستان مادرش بترسد که شما ما را از شهادت می ترسانید . " امام حسین(ع) آنان که ره عشق گزیدند همه در کوی شهادت آرمیدند همه با درود بر...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید محمد علی هاتفی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد محمد علي هاتفي »
سال ۱۶/۸/۱۳۴۶ طلوع خورشید وجود محمدعلی در فضای پاییزی روستای مشکان نی‌ریز، بهاری دیگر را به ارمغان آورد. خندان و شادمان دوران زیبای کودکی را در طبیعت باصفای روستا سپری کرد. اولین گام‌های فراگیری دانش را به‌سوی دبستان شهید آیت مشکان برداشت و با دریافت مدرک پایان ابتدایی از ادامه تحصیل منصرف شد. سپس آستین همت را بالا زده و در شغل کارگری به تأمین نیازمندی خانواده مشغول شد. محمدعلی فردی باایمان، متقی و مؤمن بود. با پدر و مادر...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید اسماعیل دهقان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید اسماعیل دهقان »
گوئی از این جهان پر فریب، به تنگ آمده بودندکه در سنین جوانی آواز هجرت را سر دادند و راه آسمانها را در پیش گرفته و به جمع ملکوتیان پیوستند. در اولین روز اردیبهشت ماه سال 1344، در شهرستان نی‌ریز، غنچه‌های بهاری همراه با آواز بلبلان به استقبال اسماعیل آمدند و رسیدن اورا به مادرش تبریک و تهنیت گفتند. هنوز جست و خیزهای کودکانه را با همسالان خود در کوچه و باغ‌های شهر تجربه نکرده بود که بیماری سختی،...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محمد علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد علي حداد »
پانزدهم شهریورماه ۱۳۴۰ در شهرستان نی‌ریز، در خانواده‌ای مذهبی و پیرو مکتب کربلا متولد شد. مادر با شیر، محبت حسین (ع) را در کامش ریخت و پدر، دست او را از کودکی گرفته و در مجالس مذهبی و سوگواری امام شهیدان به همراه برد، تا با مکتب سرخ شهادت آشنا شود. آن زمان که توان آموختن پیدا کرد، راهی دبستان شد. دوره ابتدایی را در دبستان فرهمندی نی‌ریز با موفقیت پشت سر گذاشت. سپس دوره راهنمایی را در...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید محمدرضا مستوری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد محمدرضا مستوري »
محمدرضا لاله‌ای بود که در سرزمین اسلامی‌مان شکفت و خون پاک و مطهرش، پهن‌دشت وسیع و گلگون جبهه‌های نور، در شرق دجله را عطرآگین ساخت. هم او که در شب بیستم شهریورماه ۱۳۴۶ در شهرستان استهبان پا به عرصه وجود نهاد. کودکی را در دامن خانواده‌ای مهربان و در محیطی که عشق و علاقه به قرآن در آن بروز و ظهور یافته بود، پرورش یافت. قبل از آنکه راهی دبستان شود، به همراه خانواده خود، بار مهاجرت را...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید علیرضا حائم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
سر را به خدا سپرده بود و با قامتی چون کوه، استوار در مقابل پلیدی و پلید پروران ایستاده بود. آرزوی نوشیدن یک جرعه میناب از دست ساقی حق داشت که دوست پذیرایش شد و برخوان نعمت خود او را نشاند. او که در روز ۲۰ خردادماه سال ۱۳۴۴ در یک خانواده متدین و مذهبی، در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. وقتی روی ماهش را دیدند، لبخند بر لب‌های پدر و مادر نشست و با سپاس از...